رویای خیس
چند سال گذشته و من هنوز باورم نشده که دیگه ایران نیست..دیگه پیشه دوستای صمیمیم نیستم خدا میدونه که چقدر دلم واسه اون روزای دوران راهنمایی تنگ شده .. واسه اون شوخی های سر کلاس .. سر به سر معلم گذاشتن .. از همه مهم تر تقلب کردن ماشاالله من و دوستام ( مروجی .. نادری فرد .. شید مودب .. محمدی ) سلطان تقلب بودیم تو مدرسه هییییییییییییی یادش بخر چه دورانی بود حالا اومدم این سر دنیا که اصلا از تقلب هیچکس استفاده نمیکنه خوشم میاد که ما همیشه و در همه حال تقلب رو باید میکردیم تا نمره های درخشان (17 یا 18) میگرفتیم فقط اخرین امتحان ترم دوم دیگه گیر افتادم معلم انچنان دادی میزد که اون سرش ناپیدا بود ولی من که تقلبمو کرده بودم سری برگمو دادم و گفتم بگیرش من که اصلا تقلب نکردم بدشم رفتم انقدر حال داد اما دیگه همون شد اخرین تقلبم .. دیگه امدیم اینور و شرو کردیم دوباره درس خوندن اما هیچکس تقلب نمیکه همشون شتری بیش نیستن که میخوان طبق مقررات امتحان بدن و اما میونه دوستای گل و بلبلم (شیما و ندا) که از ته دلم دوسشون دارم انقدر باحالن مثل خودم البته باحالیه اونا جای خود دارد یعنی اگه این دوتا بوزینه نباشه من هیچم
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |